در این بخش از سایت آکاایران پیامک های کودکانه را برای شما آماده کرده ایم ، امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.

پیامک کودکانه,پیامک کودکانه تولد,لطیفه های کودکانه

لطیفه های کودکانه

***

اوّلی: اگر گفتی بهترین راه مبارزه با مگس چیست؟
دوّمی: بهترین راه این است که آن ها را یکی یکی بگیریم و قلقلکشان بدهیم؛ وقتی خنده شان گرفت کمی فلفل توی  دهانشان بریزیم و رهایشان کنیم.

پیامک کودکانه,پیامک کودکانه تولد,لطیفه های کودکانه

دو نفر در بیابان گم شده بودند و حسابی تشنه شان شده بود.

اولی گفت: خیلی تشنه ام شده بیا از چیز های خوشمزه تعریف کن.

دومی: چرا؟

اولی: برای این که آب دهانم راه بیفتد.

پیامک کودکانه,پیامک کودکانه تولد,لطیفه های کودکانه

ایرج: بیژن چرا روزهای آفتابی باخودت چتر می آوری
بیژن :آخه روزهای بارانی بابام چتر 
را می برد.

پیامک کودکانه,پیامک کودکانه تولد,لطیفه های کودکانه

دو تا دیوانه به هم رسیدند. یکی با دست خورشید را نشان داد و گفت: میدونی این خورشید یا ماه؟

دیوونه دومی گفت: نمی دونم من هم مثل تو در این شهر غریبم.

پیامک کودکانه,پیامک کودکانه تولد,لطیفه های کودکانه

اولی: شبی که زلزله آمد شما خیلی ترسیدید این طور نبود؟
دومی: بله همین طور بود از ترس به خودم لرزیدیم ولی مثل این که زمین بیشتر از ما ترسیده بود چون خیلی بیشتر می لرزید.

پیامک کودکانه,پیامک کودکانه تولد,لطیفه های کودکانه

معلم:«چرا در آخر ماه ، ماه پنهان می شود آیا می دانی کجا می رود؟»
شاگرد:«آقا حتماً می رد حقوقش را بگیرد.»

پیامک کودکانه,پیامک کودکانه تولد,لطیفه های کودکانه

گروهی که تازه پیشاهنگ شده بودند، به اردو رفتند اما چون تجربه نداشتند،
نمی توانستند غذای خود 
را درست کنند
مربی از آن ها پرسید: آیا چیز مهمی را فراموش کرده اید؟
یکی از آن ها پاسخ داد: بله آقا… مامانم رو!

پیامک کودکانه,پیامک کودکانه تولد,لطیفه های کودکانه

روزی معلمی به شاگردانش گفت: چه کسی دوست دارد به بهشت برود .همه بچه ها دستشان را بالا گرفتند بجز یک نفر.
.
.
.
معلم به او گفت: چرا دستت را بالا نمی بری ؟

شاگرد گفت: چون مادرم گفته بدون اجازه او هیچ جا نروم.

پیامک کودکانه,پیامک کودکانه تولد,لطیفه های کودکانه

*اولی : از ماشینی که خریدی راضی هستی ؟ دومی : خودم نه ولی مکانیک سر کوچه خیلی راضیه !

پیامک کودکانه,پیامک کودکانه تولد,لطیفه های کودکانه

معلم: وقتی گفته می شود «من می روم، تو می روی، او می رود» چه زمانی است؟
شاگرد: این زمانی است که زنگ خورده و ناظم هم جلوی در ایستاده.

پیامک کودکانه,پیامک کودکانه تولد,لطیفه های کودکانه

 *از یه خنگ می پرسن : می گذاری پسرت بره دانشگاه؟ میگه : اگه به درسش لطمه نخوره ،آره .

پیامک کودکانه,پیامک کودکانه تولد,لطیفه های کودکانه

دیوانه ای لب چاه نشسته بود و می گفت: هفت هفت هفت... شخصی به او رسید و گفت: برای چه هفت هفت می گویی؟ دیوانه مرد را به چاه انداخت و گفت: هشت هشت هشت...!

پیامک کودکانه,پیامک کودکانه تولد,لطیفه های کودکانه

اولی : امتحان رانندگی ات رو چی کار کردی ؟ رد که نشدی ؟
دومی : چرا ، اتفاقاً از روی چند تا موتوری و یه عابر هم رد شدم !

پیامک کودکانه,پیامک کودکانه تولد,لطیفه های کودکانه

دانش آموز: آقای فروشنده!
فروشنده با مهربانی گفت: بله پسرم!
دانش آموز: تقویم امسال رو دارید؟
فروشنده: بله چه شکلی می خواهی؟
دانش آموز: اون شکلی که توش تعطیلی زیاد داشته باشه!

پیامک کودکانه,پیامک کودکانه تولد,لطیفه های کودکانه

اولی: فیلم دیشب را تا آخر دیدی؟
دومی: بله
اولی: من خوابم برد. آخرش چی شد؟
دومی: هیچی، فیلم تمام شد.

پیامک کودکانه,پیامک کودکانه تولد,لطیفه های کودکانه

تلفن مدرسه زنگ زد و مدیر گوشی رو برداشت.
مدیر: بفرمایید.
صدا: آقای مدیر، پسرم امروز نمی تواند به مدرسه بیاید.
مدیر: شما کی هستید؟
صدا: من پدرم هستم.

پیامک کودکانه,پیامک کودکانه تولد,لطیفه های کودکانه

کچلی به سلمانی میرود همه نگاهش می کنند
میگه : چیه ؟ اومدم آب بخورم !!

پیامک کودکانه,پیامک کودکانه تولد,لطیفه های کودکانه

اولی : چرا روی گونی شکر ، داری می نویسی نمک ؟
دومی : هیس ! میخوام مورچه ها رو گول بزنم !

گردآوری: بخش طنز و سرگرمی آکاایران

گردآوری توسط بخش smsاس ام اس،پیامک سایت آکا
پیامک کودکانه

پیامک کودکانه

در این بخش از سایت آکاایران پیامک های کودکانه را برای شما آماده کرده ایم ، امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد. لطیفه های کودکانه ***
صفحه 1 از 1
پربازدیدها
تبلیغات