باگودزیلام(پسرم) با ماشین داریم میریم خرید .میگه بابایی هوا خیلی گرمه .
میگم خوب شیشه ماشینو بده پایین خنک بشی
میگه نه میخوام گرمم بشه عرق کنم تو برام بستنی بخری .شماهم از این گودزیلاهای باهوش دارین عایا؟؟؟؟؟؟؟؟
************************
با داداشم داشتیم ناهار کالباس میخوردیم بهش گفتم : احمد برو یه چیزی بخر این کالباس لامصب بره پایین !
آقا رفته یه پاکت شیر با طعم طالبی خریده !!!
…………………………………………………..
آخه حماقت تا کجا !؟
کالباس+شیر(با طعم طالبی)=ناهار دلچسب
********************************
میــگم : مـامـان این شــلوار جین ٍ که تازه گـرفته بودم کــوووش ؟!
مـامـان : باز تو یه چی گـم کـردی سـراغش ُ از مـن گرفتــی ؟
مـن : خـــب شـوما پـرنسس ٍ این خــونه ای از همـه جاش خـبر داری (:
مـامـان : ^_^ نیـــدونم مـامـی … امیــلو ؟
مـن : جـانم ؟!
مـامـان : میـدونی تو رو چقـد دوس داریـم ؟ مـن و بـابـات ؟
مـن : آوره … چه ربطـی داش ؟! شلــوارم کــو ؟؟!
مـامـان : امیــرم اصن بت نمیـاد عصبـانی باشــی خــب ؟! مهـــربوووووونم؟
مـن : ^_^ جـانم ؟ عصبـانی نیستــم !
مـامـان : امــرو یه شـلوار دیـه بخــر باوشــه ؟
مـن : چــرا ؟!
مـامـان : امیــر ؟ بخــدا مـن به بـابـات اصـرار کـردم بپـوشه … میخــواستم ببینــم اگـه بش بیـاد برم بگیـرم براش (: ولی توئه بی تـربیـت انقـد شـلوارات ُ جذب می گیـــری جــر خــورد !!
مــن : O_O می دونــی چقد پولش شد ؟
مـامـان : هر چقــد شده فـدا سـر ٍ خــودم و عشقــم (بـابـام) … تو باس اینجـوری جلـو رو مـامـانت واستــی ؟ نچ نچ نچ !! واستـا بـابـات بیاد!
مــن : مـامـان ؟؟!! مـن ُ نیگـا بگــو شـوخی کردی !
مـامـان : نه مث ٍ اینـکه تنت میخــاره واستــا بزنــگم به بـابـات در جــریان باشه شـازده اش چجــوری تو رو مـن واستــاده !
مــن:|
فک و فامیله داریمداریـــم ؟! شمــا از دهه جـدیدا بنـالید مـن از دسـت ٍ پـدر و مـادر ٍ دهه پنجـایی می نالــم !!
((مـــامـــان بخـــندی خــودمو وصــل می کنــم به اون سیــم لختــه تو حیــاط!))
**********************************
مـکالمـه ی مـن و رفـیقم رضـا ..
مـن:سـلام داش رضـا .. خـوبی ؟
رضـا:سـلام داداش نوکرتم تو خوبی؟
مـن:اسرم داداش .. مـیَم یه سـی دی داشـتی توش فول آلبومه داریـوش بـود ..
رضـا: آهـان … خـُب؟
مـن:دمـت گرم دارم مـیام ازت بـگیرمش !
رضـا:داداش دمـه دس نیـس فـعلأ .. بـذار هـروقت حـسش بود مـیگردم پـیداش مـیکنم بت میدم !
مـنم در حـالی کـه کفـری شـدم:بـاشـه.حـله!فـقط یـه چیز ِ دیـه!
رضـا:چـی؟
مـن:اون سـوشرت مـشکی ِ مـن که واسـم از دبی آورده بودن کـوجاس؟ کـِی مـیاری بـدی دو سـه ماه ِ دستته لامصـب!
رضـــا:داش نـوکرتم چـشم مـیارمش!راسـتی سی دی داریوش کـه هیچی بـخوای خود ِ داریوشم میارم جـلو درتـون ! الانم بـرو خونـه من سی دی رو مـیارم جلو درتون ( :
مـن:بـاشه پس داری مـیای دو سـه تا رانـی چـیپسم بـگیر دمـت گرم( :
رضـا : حـله رو چشـَم!
مـن ^_^
بـعله لابد مـیخواید بدونـید چرا انقد خوب فـرمان برداری مـیکنه ؟
بـهم خـبر رسـیده دو مـاه پیش رفـته بودن درکـه،ذغـال افـتاده رو آستین
سوشـرتمو ..
فکک مـیکنه مـن یـادم مـیره! ههه
نـمیدونه سـاعت ِ سیصد تومـنیش دست ِ مـن ِ ^_^
حـالا یَک بـیگاریایی ازش مـیکشم وایسـید و تـماشا کنید
رفـیق ِ بـه خـیال ِ خودش زرنـگه دارم؟!