داستان زیبای دیوانه واقعی
روزی از روزها که پیامبر خدا( صلّی الله علیه و آله) از کوچه ای عبور می کرد، عده ای از مردم را دید
که در آنجا جمع شده اند. حضرت از آنها پرسید:
بر گِرد چه جمع شده اید؟ عرض کردند:
دیوانه اى است که اعمال جنون آمیز و خنده آورش مردم را متوجه خود ساخته.
پیامبر آنها را به سوی خود فراخواند و فرمود:
او مریض است و دیوانه نیست. اما مى خواهید دیوانه واقعى را به شما معرفى کنم؟
همه خاموش بودند و با تمام وجودشان گوش مى دادند.
عرض کردند: بفرمایید، اى رسول خدا. حضرت فرمود:
إنّ المَجنونَ حَقَّ المَجنونِ المُتَبَختِرُ فی مِشیَتِهِ، النّاظِرُ فی عِطفَیهِ، المُحَرِّکُ جَنبَیهِ بمَنکِبَیهِ، یَتَمَنّى علَى اللّهِ جَنَّتَهُ
و هُو یَعصیهِ، الذی لا یُؤمَنُ شَرُّهُ و لا یُرجى خَیرُهُ فذلکَ المَجنونُ و هذا المُبتَلى.[۱]
دیوانه حقیقى کسى است که:
-با تکبر و غرور راه مى رود،
– متکبّرانه به دو طرف خود نگاه مى کند
– پهلوهایش را با شانه هایش حرکت مى دهد.
-نافرمانى خدا مى کند و با این حال بهشت او را آرزو مى کند.
– کسى از شرّ او ایمن نیست و به خیرش امیدى نمى رود.
-پس دیوانه واقعى او است و این را که دیدید تنها یک بیمار است.
منبع : الخصال، ص۳۳۲