بگذار قلم را به غزل بسپارم ،
شاید گره ای باز شود از کارم ،
پرسید مگر تو هم غزل میگویی؟؟؟
گفتم پـــ نـــ پـــ فقط رباعی دارم....
****************************
به منشی شرکتمون میگم برو تو پروگرام فایل
میگه کامپیوترو روشن کنم ؟ :|
گفتم پـــ نه پـــ , چند تا سوراخ پشت کیس گذاشتن
از اونجا سعی کن وارد بشی :D
****************************
امروز رفتم ارایشگاه یارو میگه اومدی موهاتو کوتاه کنی
منم گفتو پ ن پ اومده قیچیتو قرض بگیرم واسه جلد کتابام
****************************
رفتم پیژامه از کمد برداشتم پوشیدم
بابام میگه از تو کمد برداشتی؟
گفتم پَـــ نَ پَـــ گذاشته بودم تو یخچال تابستونیه پیژامه تگری بپوشم خنک شم
****************************
اومدم در
یخچالو باز میکنم دنبال غذا مامانم میگه گشنته؟
پَـــ نَ پَــــ اومدم ببینم کی هی چراغ این تو رو خاموش روشن می کنه!
****************************
ماشینو روشن کردم راه افتادم میگه درب خودرو باز است میگم توام که فقط همینو بلدی میگه پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوای بیام واست ببندمش
****************************
ب بابا گفتم میخام کفش بخرم
گفت حتما پول میخای
جرأت نکردم بگم پ ن ب
گفتم آره باباجون
اونم گفت پولم کجا بود بچه
مگه من رو گنج نشستم
و بدین سان حسرت گفتن پ ن پ رو دلم موند!!!
****************************
با ماشین افتادیم ته دره یارو میگه زنگ بزنم آمبولانس بیاد؟میگم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه مشکل درون خانوادست خودمون حلش می کنیم
****************************
مزن برسر ناتوان دست زور...پ ن پ!بزن سنگ برسرش از راه دور!
****************************
رفتیم یکی از امام زاده های اطراف شهرمون.
تو امامزاره آش میدادن ما هم گرفتیم جاتون خالی خوردیمو.من رفتم زرفاشو بشورم.داشتم میشستم یهو یکی با یه قابلمه تو دستش اومد کنارم وایساد.
گفت:آب میاد؟
من :-| سرم داشت سوت میکشید.
سنش بالا بود نگفتم پ ن پ. .گفتم خوب داره میاد دیگه.
حالا از اون روز این سوال تو زهنمه که چی شد که اون سوال رو پرسید!!!
****************************
رفتم خونه دیدم ماهی از تنگ افتاده بیرون،داداشم میگه یعنی مرده؟
میگم :پـَـَـ نَ پـَـَـــ، دوگانه سوزش کردم وقتی آب نیست با هوا کار میکنه!!
****************************
دارن گوسفندرو قربونی میکنن ... یه آفتابه آوردن که بش آب بدن ...
اومده میگه میخوان با آفتابه بش آب بدن؟!
میگم :پـَـَـ نَ پـَـَـــ، آفتابه آوردن ببرنش دستشویی استرسش از بین بره ...
****************************
رفتم ساعت سازی به یارو می گم ساعتم کار نمی کنه، میپرسه یعنی درستش کنم؟
پـــ نه پـــ باهاش صحبت کن سر عقل بیاد بره سر کار!!!
****************************
با موتور رفتم خونه دایی ام. موتورو گذاشتم بیرون با کلاه کاسکت رفتم تو. دائیم گفت با موتور اومدی؟ گفتم پ ن پ با اف 14 اومدم!
****************************
رفتم داروخانه. پیرمرده دفترچه بیمه رو داده به مسئول داروخانه. بعد از چند دقیقه مسئول داروخانه داروهاش رو آورده پیرمرده گفت پدرجان می بری؟ پیرمرده گفت پ ن پ همین جا می خورم! بی زحمت یک نوشابه خنک و سالاد هم بیار...
****************************
گرداوری گروه سرگرمی اکاایران