بازیهای پر هیجان بومی محلی / استان گیلان
هوای پاییزی و حس و حال بچه هایی که توی مدرسه با هم آشنا می شوند تا بعد از یک نیم روز تحصیلی دور هم جمع شوند و با هم احساس خوب با هم بودن را در یک بازی دوستانه و مهیج تقسیم کنند بسیار دلنشین است.
هیچ چیز به اندازه بازی برای کودکان شیرین نیست. بازی های گروهی هیجان و احساس خیلی خوبی برای کودک رقم می زنند. استان گیلان به دلیل طبیعت زیبایی که دارد محل بازی های بسیاری برای کودکان است. با بازی های محلی گیلان در پرشین وی آشنا شوید.
آبخوربازی، آتیمار، آسبازی، آغوزیازی، آکلهِ ماربازی، آنى مانی، آونخوتی، اُتو- ماتو، اَرده بشو – رشته بیه – اسیربازى ( قلعهبازی)،افلاطونی، ال قرهقوش، انزلى دی، انگوری، اى عنبر دو عنبر، بازآمدی، بایم بایم، برو بیا، بزن و بگیر، به چنچن، بیست و یک، بیلى بیلى مرغونه بکن، پاچوبازی،
پاسوربازی، پلنگبازی، پنبه ریسه، پوبوکبازی، پوچ مغز، پیت چوماقبازی، پیچاسبازی، تابکش، تختهبره،تعقیب، توپتوپ، توپچی، توپگیر، تهرونى بازی، تیر، آغوز هر دو، جوجویکمنه، جوخوسبازی،
چاله درگنئی، چرخ و فلک، چَلکَ چلچلهباز، چلینگ آغاج، چه رنگ چه رنگ، خاشبازی، خاکبازی، خربیس، خرپستهواز، خرسبانی، خرگوشبازی، خریز، خیمهبازی، دستی، دُمکشی، دودو، دوزبازی
دوکانبازی، رابچرى (درراه چراکننده)، رمه رمه، زاتى ژولا، سبیلپلنگ، سپپه، ستارهشناس، سردار، سرسره، سلام سلام، سنگبازی، سرکونه سر، سرپى بهاىپی، سىسنگه، شکار توپ،
شنبه یکشنبه، شیر توت، صندلىبازی، عراده-ى بازی، عروس گولی، عمهى عمهی، فینگلی، قایم موشک با چوب، قیشقیشبازی، کلاچپر، کلاه بردن، کلنگبازی، کورکورىبازی، کولکول، کیسکیس کیسامسام، گرگم به هوا، گرنگره،
گل بزن گل بگیر، گلندبازی، گیشهبازی، لافندبازی، لالبازی، لگدلگد، ماچه لوس، مرغونه جنگ (تخممرغ جنگ ) ، مسابقه ٔ کشتی، ملاملا، مولا حراج، مَ یاد دره- تَ فراموش، میان دوزه، نزاد
پائین، نیزات پایون، وَروَرىبازی، وسطی، هپولکا، هچین کشتى (کشتى قلابی ) ، هرکه خوچاله بگیره، هشتک، هفتسنگ، هکش هکشی، هوکاى هوکای، ههتوس کونه، یالممد، یکشى به پنشى و…
ابتدا بازیکنان براى جمعکردن افراد بیشترى در بازی، در کوچهها فریاد مىزنند:
“آلبازى – آغوزبازی”
و پس از جمع شدن افراد، براى شروع بازى با سکه، شیر یا خط مىکنند. سپس نقطه ٔ معینى را معلوم مىنمایند و هریک از بازیکنان تیله ٔ ( تیره) خود را بهسمت آن نقطه مىاندازد.
تیله یا گردوى هرکس که به آن نقطه نزدیکتر باشد، استاد (پیشم) شده و بقیه بهترتیب نزدیکتر بودن گردویشان، نفر اول (نیشم)، نفر دوم (دوم نیشَم)، نفر سوم (سوم نیشم) و الى آخر… خواهد بود.
آونخوتى (aw-nazutey) ( لاهیجان )
بازیکنان دایرهوار ایستاده و پشک مىاندازند و بدینترتیب فردى که باید چشم بگذارد را تعیین مىکنند.این فرد باید با چشمان بسته، بازیکنان را دنبال کند و یکى از آنها را بگیرد که در نتیجه چشم فرد گرفته شده بسته مىشود و بازى بههمین طریق ادامه مىیابد.
بَرِمومبازى (گیلان )
دو بازیکن کمى برموم را روى ناخن شست خود مىچسبانند.سپس یکى از آن دو مىباید لایه ٔ نازک برموم ناخنشست خود را روى لایه ٔ نازک برموم ناخن حریف گذاشته و آرامآرام، بر موم حریف را جدا سازد که در صورت موفقیت و انجام آن، برنده است و در غیر اینصورت بازنده ٔ بازى خواهد بود.
بازیکنان به دو گروه مساوى تقسیم مىشوند و با “تر یا خشک” یا “شیر یا خط” گروه کولىدهنده و کولىخورنده را معلوم مىکنند.آنگاه روى زمین دایرهاى مىکشند و کولىخورندگان سوار بر کولىدهندگان مىشوند.سپس استاد گروه سواره (پیله شریک یا سرشریک) به یکى از افراد خود دستور مىدهد که پیاده شود.این فرد پس از پیاده شدن باید دور دایره دویده و یک نفس بگوید: “جوجو یکمنه… ” و دوباره سوار بر همان بازیکن شود.
اگر نفس وى بند آمد که جاى دو گروه عوض مىشود و در غیر اینصورت یکیک افراد سواره همینکار را تکرار مىکنند تا شاید نفس یکى ببرد و جاى آنها عوض شود.اگر در طى چندین بار دویدن، نفس هیچکدام نبرید، آنگاه محیط دایره را بزرگتر مىکنند تا یک نفس تکرار کردن مشکلتر و سوختن سوارهها امکانپذیرتر شود و بههمین طریق بازى را ادامه مىدهند.
بازی خرسبانى (گیلان )
خرسبان ، خرس رام و اهلى را به کوچه، بازار و خانهها آورده و با او کارهاى نمایشى انجام مىدهد.به این ترتیب که او را وادار به بالا رفتن از درخت مىکند یا عصائى به دست وى مىدهد، طورى که او با دو پا راه مىرود و همراه با او خرسبان هم شعرى را مىخواند.
پس از برنامه ٔ نمایش مردم غذاى نیمخورده ٔ خرس را به بچههاى لاغر خود مىدهند و معتقد هستند که غذاى دهانزده ٔ خرس، کودکان لاغر را چاق مىکند.
دُمکشى (رودسر )
هریک از بازیکنان، پارچه ٔ باریکى به شکل نوار را در پشت و زیر کمربند خود مىبندد.پس از آن همگى در محوطه ٔ بازى پراکنده مىشوند.بازیکنان سعى مىکنند دم یکدیگر را بکشند.بازیکنانى که دم آنها کشیده مىشود، از بازى اخراج مىشوند.آخرین فردى که باقى مىماند، برنده ٔ بازى است.هیچیک از بازیکنان نباید، پارچه را به کمر خود گره بزند، بهتر است پارچه آنقدر دراز باشد که مقدارى از آن روى زمین قرار بگیرد، تا با گذاشتن پا روى آن کشیده شود.
ستارهشناس (رامسر )
یکى از بازیکنان داخل تشت و کنار پنجره مىنشیند.آنگاه آستین خود را بهطرف پنجره نگاه مىدارد و از داخل آن ستارههاى آسمان را مىشمارد.در همین موقع یکى دیگر از بازیکنان، یک ظرف آب آورده و آن را داخل تشت مىریزد و لباس فردى را که در حال شمارش ستارهها است، خیس مىکند.
نقشها: عروس، پیر بابو (pir babu) ، غول (qul) ، دماره زن (دایره زنگى نواز)، کولبارچى ( کسى که کیسهاى به دوش دارد و هدایاى مردم را جمع مىکند)، تکل (takal) همراه
ابزار بازی های محلی گیلان
لباس عروس (تنبان گرد، پیراهن چینچین، جلیقه)، پول کلاه (کلاهى به شکل عرقچین که دور آن سکههاى نقره دوختهاند، دستند مرجان (که باله گل (bala gol) خوانده مىشود)، دستمالى براى دست، آینه، لباس پیر بابو (یک دست لباس پاره، کلاه قیفى و منگولهدار که شیطونکلا گفته مىشود.تعدادى زنگوله به بند کشیده شده براى دور گردن)، لباس غول (چیزى شبیه پوشاک پیربابو) نقش عروس را معمولاً مردى جوان بازى مىکند.او صورت خود را مىآراید و در یک دست خود دستمالى مىگیرد و در دست دیگر آینهاى را و در جمع حاضران عشوهگرى مىکند و اطوار مىریزد.
پیر بابو و غول هر دو چوبى در دست دارند که مىرقصند و با آهنگ ترانهاى که مىخوانند چوبهاى خود را بر هم مىزنند.همراه این دسته نوازنده ٔ دایره نیز حرکت مىکند و مىخواند :
عروس گلى بیاردیم از بازی های محلی گیلان
(عروس گل آوردیم) – جون و دیلى بیاردیم (جان دل آوردیم)” حاضران مىپرسند که عروس مال کیست؟ و پاسخ مىشنوند که عروس متعلق به پیربابو است.در اینجا پیر بابو و غول که هر دو عروس را مىخواهند، بر سر او با هم مىجنگند.غول مىخواهد عروس را بگیرد ولى پیر بابو راه او را مىبندد.در جنگ و گریز این دو حرکات خندهدارى صورت مىگیرد که موجب شادى تماشاگران مىشود.این گروه نمایشى خانه بهخانه مىروند و هرکس در پایان اجراء نمایش آنها چیزى به کولبارچى مىدهد.
هَکِشهَکشى
بازیکنان به دو گروه مساوى تقسیم مىشوند و هر دو گروه در دو صف کنار یکدیگر مىایستند طورىکه روى دو گروه بهطرف هم باشد.یاران هر گروه دستهاى یکدیگر را مىگیرند و دو نفر اول هر دو صف، پنجه در پنجه ٔ هم مىکنند و هرگروه سعى مىکند گروه دیگر را به سمت خود بکشد.صف از هر کجا که جدا شود، تعدادى از یاران یک گروه را بهسوى گروه دیگر مىبرد که این افراد توسط گروهى که آنها را کشیدهاند، زده مىشوند و باید سعى کنند هرچه زودتر از چنگ آنها گریخته و بهسوى گروه خود بازگردند.
درباه استان گیلان بیشتر بدانید
جمعیت: تعداد ۲,۵۳۰,۶۹۶ نفر در گیلان زندگی می کنند.
زبان: در گیلان از نظر گویش و زبان سه گروه گیلکی، تالشی و تاتی و عده ی کمی ، کردی وجود دارند. ترکی آذربایجانی و برخی گویشوران کولیها (با منشأ هندی) نیز در این استان مشاهده می شود.
دین و مذهب: اکثر ساکنان گیلان مانند دیگر ایرانیان شیعه هستند. در میان تالش ها تعدادی سنی شافعی به ویژه در مرکز و شمال تالش وجود دارد.
اقتصاد: کشاورزی، دامداری، صیدماهی و پرورش زنبور عسل و کرم ابریشم پایه های اقتصادی گیلان را تشکیل می دهند. کشت برنج و چای در لاهیجان و رودسر، کشت زیتون در رودبار، صید ماهی در بندر آستارا، بندر کیاشهر و بندرانزلی، پرورش زنبور عسل در اشکور بالا و پایین، عمارلو، دیلمان، آستارا و تالش و دامداری مناطق کوهپایهای انجام میشود. گندم و جو، بادام زمینی، توتون و فندق نیز از دیگر محصولات کشاورزی در گیلان هستند.