فال حافظ زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت | |
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم |
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت |
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس |
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت |
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا |
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت |
چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی |
جانا روا نباشد خون ریز را حمایت |
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود |
از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت |
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود |
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت |
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم |
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت |
این راه را نهایت صورت کجا توان بست |
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت |
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم |
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت |
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ |
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت |
اشعار حافظ با صدای دلنشین موسوی گرمارودی
تعبیر فال حافظ:
اگر کار را برای رضای خداوند انجام داده ای پس چرا دیگر شکایت می کنی. خداوند مزد تو را می دهد. پیر دانایی راه تاریک تو را با علم خودش روشن می کند ولی راه بسیار طولانی و مقصد دور است. تو از عاقبت گناه باخبری پس چرا گناه می کنی. با توسل به قرآن آبروی ریخته ات بر می گردد.
تفسیر فال حافظ 2:
در زندگی آنچنان که شایسته تو است به مقامی نرسیده ای و از بی چشم و رویی ناکسان در عذابی. هدف و مقصود از تو دور نیست به شرط آنکه صداقت و درستی را رها نکنی و به لطف خداوند و هنر و علم خود ایمان داشته باشی. سرگردانی و هراس و نا امیدی را از خود دور بگردان که در غیر اینصورت به بن بست خواهی رسید.
فال حافظ زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
اختصاصی آکاایران